قانون سوم نیوتن هم با داستاننویسی ارتباط دارد. درست خواندید! اما حتماً از خودتان سؤال میکنید «بین یک قانون فیزیکی و یک کار ادبی چه رابطهای ممکن است وجود داشته باشد؟!»
چنانچه با تمام تکنیکهایی که در ۸ جلد پیشین خواندهاید، متنی نوشتید که مخاطب را سرگرم کرده یا به او پندی آموخته است یا… کار بزرگی کردهاید؛ اما اگر همینها هدف از نوشتن بود، پس چرا قالب قصه، افسانه، حکایت یا سایر قالبها را انتخاب نکردید؟! تفاوت کار داستانی چیست؟ نکته اینجاست که داستان علاوهبر تخیل و احساسبرانگیزی، برای اتمام حجتش باید انرژی داشته باشد تا داستان شود!
«خواننده با تمامشدن داستان نباید احساس کند که فقط یک داستان خوانده و اکنون که تمام شده، برود سراغ داستان بعدی! بلکه ذهن خواننده باید تا مدتها درگیر داستان باشد و به عبارت بهتر، انرژی دریافتشده از داستان، او را وادار به عمل و اقدام کند» (درخشنده، چ۱، ص۷).
خب این همان آنِ داستانی نیست؟! نه!
یعنی ابهام هنری(گروتسک) است؟! نه!
در جلد نهم آموزش داستاننویسی، تمام این حدسها بهصورت مستند، بررسی و ثابت شده است که هیچیک از اینها انرژی داستان نیست! به صورت کلی در این کتاب (نقش قانون سوم نیوتن در هنر داستان نویسی) بیان می شود.
«طبق اصل سوم قانون نیوتن، عکسالعمل خواننده به هنر داستاننویس باید مساوی اطلاعات دریافتی باشد» (درخشنده، چ۱، ص۱۵۲).
اگر میخواهید نتیجۀ کنش تکنیکیتان در نوشتن داستان به واکنشی درخور بینجامد، مطالب کتاب حاضر دقیقاً همان گزینهای است که میتواند روشهای اصولی این کار را برایتان شرح دهد.
راستی، حالا که به زیروبَم نوشتن داستان آشنا شدید، شاید دلتان بخواهد منتقد حرفهای داستان هم بشوید؛ هم برای داستانهای خودتان و هم برای نویسندگان دیگر. برای این هدف جلد دهم آموزش داستاننویسی را بخوانید!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.