اگر انتظار داریم که خواننده خودش را بهجای شخصیت اصلی داستان قرار دهد و همزادپنداری بهدرستی صورت بگیرد، باید به او این حق را بدهیم که بخواهد بداند دنیای داستانی ما کجای دنیاست و چه ویژگیهایی دارد؛ پس باید برای او مشخص کنیم که ماجرای داستان در چه صحنه و چه حالوهوایی رقم میخورد.
اصطلاح صحنهپردازی را بارها شنیدهاید؛ اما تعریف صحیح و دقیق آن چیست؟ چطور میشود فضاسازی کرد و خواننده را با باورپذیری مناسب بهدرون دنیای خیالی داستان کشاند؟
یکی دیگر از شیوههای انتقال اطلاعات در داستان، صحنهپردازی میباشد؛ اما هر چیزی که در صحنه قرار میگیرد باید تعمدی در بهکارگیری آن در داستان داشته باشیم. به این اصل میگویند قاعدۀ تفنگ چخوف (درخشنده، چ۱، ص۳۳).
در جلد هفتم آموزش داستاننویسی پیشرفته، تعریف اصولی صحنه و کموکیف صحنهپردازی برای خواننده تشریح شده است تا بتواند از این ابزار بهطور حرفهای استفاده کند. به صورت کلی این کتاب (شناخت صحنه و روش های صحنه پردازی در داستان) را بیان می کند.
لابد میگویید «اگر بخواهم تمام صحنههای داستان را برای خواننده بسط دهم، این زیادهگوییها موجب کسالت او و افت داستان میشود!» حق با شماست؛ جوابتان «کم گوی و گزیده گوی چون دُر» است؛ اما در صحنهپردازی داستانیِ صحیح، این گزیدهگوییِ نویسنده و انتخابهای جزئی او از کل صحنه بر اساس معیارها و تکنیکهای خاصی صورت میگیرد که تعاریف و اصطلاحات بخصوصی را شامل میشود.
«ابزارهای صحنه› جزءِ وجودی صحنه میباشند که برای انجام عمل داستانی، مورداستفاده قرار میگیرند و ‹امکانات صحنه› وجه مشخص و تافتۀ جدابافتهای هستند که نویسنده در صحنه قرار میدهد تا بتواند مفهوم کاملتری به خواننده انتقال دهد» (درخشنده، چ۱، ص۵۵).
طبیعی است که اگر بخواهیم مخاطب را به شیوۀ داستانهای کلاسیک و فقط با توصیفهای پرطمطراق صحنه وارد داستان کنیم، راهکار جالبی برای خوانندههای امروزی نیست. راهحل؟
در کتاب حاضر، انواع روشهای صحنهپردازی شرح داده شده تا نویسنده بتواند صحنه را آزادانهتر و با باورپذیری بیشتر به مخاطب عرضه کند.
یک خبر خوب: با مطالعۀ این هشت جلد، تکنیکهای داستاننویسی را بهطور کامل آموختهاید؛ حالا فقط این مانده که بدانیم نتیجۀ اینهمه تکنیک را با چه سرعتی باید وارد ذهن مخاطب کنیم. بهتر است این کار را بگذاریم به عهدۀ جلد هشتم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.